این داستان یکی از دوستان ما در یکی از استان‌های غربی کشور است که صادقانه با ما در میان گذشت.

من مدتی درگیر الکل بودم. از اینکه بهش وابسته بودم حس خوبی نداشتم. مخصوصا اینکه همسر و بچه هم داشتم. و این حسم را بدتر هم می کرد.

آدم تنبلی نبودم. اهل کار بودم. اهل خانواده بودم. اما برچسب این لعنتی  روی پیشانیم بود.

ما کشاورزی داریم. درآمدش خوب است. اما خب کشاورزی یک شغل فصلی است. با خودم گفتم برای فصلی که درگیر کاشت و برداشت نیستم بهتر است یک کار دیگر در کنار کشاورزی دست و پا کنم.

من از چند سال قبل علاوه بر الکل، ارادتی به قهوه هم داشتم. گهگاهی با دوستان می‌رفتیم کافه.

پس گفتم بهتر است یک کافه بزنم. هم خودم این کار را دوست دارم و هم دوستانم را می‌کشانم کافه که بشوند مشتری‌ام.

بعد از چندماه کافه باز شد. در این مدت مجبور بودم قهوه زدن را هم یاد بگیرم. هر روز می‌نشستم و با انواع قهوه عصاره گیری اسپرسو را تمرین می‌کردم. روزی چندین شات اسپرسو میخوردم تا ببینم کدام حالت بهتر جواب میدهد.

چند هفته بعد متوجه شدم که دیگر هوش مشروب به سرم نمی‌زند.

فهمیدم زیر سر قهوه بود. وقتی قهوه می‌خوردم دیگر احساس نیاز نمی‌کردم.

بله. قهوه این نوشیدنی عزیز ناجی من شد. و الان یکی دو سال است که دیگر لب نزدم. از شرش خلاص شدم. مرسی قهوه ☕😘

توضیح کافیا: داستانی که خواندید صرفا یک تجربه است که برای یک نفر جواب داد. پس این را به عنوان یک راه حل عمومی و درمان قطعی درنظر نگیرید.

درصورت تمایل می توانید به وب سایت رسمی انجمن الکلی های گمنام ایران سر بزنید و با برنامه‌های آنها برای درمان آشنا شوید.

راستی شاید برایتان جالب باشد که بعضی از مورخان علت گسترش قهوه در دنیای اسلام و قبل از اروپاییان را این می دانستند که شراب حرام بود و مسلمانان یک نوشیدنی مفرح و حلال را پیدا کرده بودند که برایشان حکم شراب داشت. جالب تر اینکه قهوه در اروپا و امریکا هم همین کارکرد را تا حدی پیدا کرد. یک نوشیدنی مفرح که برخلاف شراب که گیج کننده بود انرزی زا بود. و این بود که در ساعات کاری اروپایی ها و امریکایی ها ای خود را باز کرد.

اگر ماجرای محبوبیت قهوه  و اینکه چرا اینقدر در دنیا محبوب شد برایتان جالب است این مقاله را از دست ندهید

لینک

0 0 votes
امتیازدهی به مقاله
Subscribe
Notify of
0 نظرات
جدیدترین
قدیمی‌ترین .
Inline Feedbacks
View all comments